دوستش داشتم

بگذر ز من ای آشنا / چون از تو من دیگر گذشتم...

دوستش داشتم

بگذر ز من ای آشنا / چون از تو من دیگر گذشتم...

مرداب

یک٬دو٬سه٬چهار٬پنج...

      انتظاری بی پایان

در جاده ای تاریک و بدون مقصد...

خیره به گوشه ای از جاده

به مردابی فراموش شده

و ساقه ی پژمرده ی درونش...

حس تنهایی مرداب

و خاطرات روزهای زیبا

که جویباری عمیق بود...

ناله ی بادی که او را به لرزه نشاند

حسرت دریا شدن

و آینده ای نامعلوم و غریب....... 

رضا-25/5/1390 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
فافا سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://blithe-girl.blogfa.com


دستایی رو پیدا کن که در ضعیف ترین حالتت نگهت دارن،
چشمایی که در زشت ترین حالتت نگاهت کنن
قلبی رو که وقتی توی بد ترین حالت هستی دوست داشته باشه؛
اگر تونستی اینارو پیدا کنی بدون که عشق رو پیدا کردی .


سلااااااااااااان میسی که امدی
مثل همیشه عالی بودی

♥♥fateme♥♥ چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ http://www.dostane1.blogfa.com

سلام آقا رضای گل
خوبی ؟
باب کجایی دلمون واست تنگ شده بود .
مرسی که منو فراموش نکردی و بازم به وب من سر زدی.
راستی من جز لینکات نیستم؟!

ریحانه پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

سلام
فقط میتونم بگم وبلاگت آدمو دیونه وداغون میکنه
بوس بوس

قندتلخ سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://narengesabz.blogfa.com

سلام وآینده ای نامعلوم وغریب جاده تاریکه امامقصدمومیدونم میدونمو پدرم مخالفه یعنی هیچی اگربگم میخام چیکارکنم که اچازه نمیده وزندگیروبرام حروم میکنه اگرنگم هم جوردیگه تف به دنیاتف

الهه چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ http://dar-bareye-eli-73.blogfa.com

چه عجب یه سر به من زدی

خیلی قشنگ بود
مثه همیشه

آپم

ستاره ی خاموش شب های دلتنگی پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ق.ظ

رضا ...

همیشه به یادتم و فقط خدا میدونه...

انقد غصه ی زندگی رو نخور باشه؟

هم خودتو داغون میکنی هم منو

بسته رضا

قالب وبلاگتو از سیاهی در بیار

سفیدش کن

تو رو خدا

رضا جونم ... یادش بخیر چه روزایی رو گذروندیمو فقط غم هاش واسمون موند

فقط حسرتش...

فراموشت نمیکنم...یعنی نمی تونم فراموشت کنم

قندتلخ جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام چمندم

من یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ

یه پیرزن از مکه میاد تو ساکش مشروب بوده میگن این چیه ؟میگه:ننه من که پا نداشتم دورکعبه بچرخم.یه پیک میزنم کعبه دور سر من میچرخه

آدم برفی پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ب.ظ http://mahfele-khial.blogsky.com

سلام
وای خیلی گیج کننده و ترسناک بود وقتی خوندمش. اما باید تحسین گفت که می نویسید. نوشتن آدمو از هر چی هست خالی می کنه.
این نظر من بود. امیدوارم ناراحت نشده باشید
به روزم
در پناه خالق سیب

من ستار دست فروشم پیش منم بیا جمعه 18 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:05 ق.ظ

پسرتو چقدر حالت خرابه من پهسالمیهامو دادم خدارو شکر کن

[ بدون نام ] جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:28 ب.ظ

نیمه شب در بسترم افکند خود را یار و گفت
بوسه گر خواهی بیا امشب کسی بیدار نیست
گفتمش ای دوست آزارم مکن رفتم ز دست
گفت امشب مهربانم صحبت از آزار نیست
لب نهادم بر لبش عقل از سرم بیرون پرید
راستی هر عاقلی در این زمان هشیار نیست
دست بردم کم کمک درسینه آن سیمبر
گفت می دانی که این لیمو به هر بازار نیست
گفتمش امشب بگیرم کام دل با خنده گفت
در شب اول ربودن کار هر عیار نیست
گفتمش ای دوست در لذت تو هم هستی شریک
این تقاضا با رضای توست بالاجبار نیست
سخت در آغوشش افشردم شدم غرق سرور
کانچنان کانروز ما را طاقت گفتار نیست
خواستم چینم گلش را گربه ای رویم پرید
جستم از خواب خوش و دیدم کُسی در کار نیست

رضا شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:26 ق.ظ

شاعر کیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد