برو عزیزم خدا به همرات تو دیگه منو نداری
کاش بمیرمو نبینم که دیگه ذلیل و خواری
اگه درد تو منم من خب دیگه دردی نداری
ما حالا داریم می سازیم کاش بدونی بی کس و کاری
ضجه نزن برای من خواست خدا بود
تو برو آهسته و آروم که دیگه منو نداری
حرفی نزن برای من قسمت ما بود
این منم خسته و داغون تو دیگه منو نداری
اگه حرفامو شنیدی تو برو چیزی نگو
که دیگه طاقت ندارم تو نزار بیشتر ببارم
اگه اشک من میریزه فکر نکن گونه هام خیسه
گریه ی من از درونه زندگیم شده ویرونه
ضجه نزن برای من خواست خدا بود
تو برو آهسته و آروم که دیگه منو نداری
حرفی نزن برای من قسمت ما بود
این منم خسته و داغون تو دیگه منو نداری
سلام:
۲۲ سال پیش یعنی سال ۱۳۶۶ روز ۵ فروردین ساعت ۶.۳۰ بهداز ظهر در بیمارستان مادران
واقع در عباس آباد تهران دنیا اومدم.
عکس اول مربوط به ۴ماهگیمه و عکس دوم هم الانم(چه زود گذشت.نه؟).
راستی از همتون به خاطر نظرای قشنگتون ممنونم و شرمنده از اینکه نمیرسم جواب
بعضی کامنت ها رو بدم یا دیر جواب میدم.