سلام
حدود یه سال و نیم از تاسیس این وبلاگ میگذره. گفتم یه بیوگرافی ادبی از خودم بگم.
البته منو ببخشید.باید زودتر از اینها این پست رو می دادم.
من سیدرضا طباطبایی, متولد فروردین1366 در بیمارستان مادران تهران هستم.
از کودکی به ادبیات علاقه داشتم که 10 ساله بودم که به نوشتن خاطراتم پرداختم و در این حین داستان های کوتاه(متناسب با سنم) مینوشتم.در 11 سالگی با نوشتن یک رمان کودکانه در مسابقات داستان نویسی دانش آموزان دبستانی منطقه6 تهران,رتبه دوم رو آوردم. تشویق های مادرم باعث میشد بیشتر بخونم و بیشتر بنویسم. یادم میاد از 4 سالگی ام مادرم با خریدن کتاب های داستان و شعر منو تشویق میکرد.
ادامه ی بیوگرافی رو در ادامه ی مطلب بخونید...
سلام
حدود یه سال و نیم از تاسیس این وبلاگ میگذره. گفتم یه بیوگرافی ادبی از خودم بگم.
البته منو ببخشید.باید زودتر از اینها این پست رو می دادم.
من سیدرضا طباطبایی, متولد فروردین1366 در بیمارستان مادران تهران هستم.
از کودکی به ادبیات علاقه داشتم که 10 ساله بودم که به نوشتن خاطراتم پرداختم و در این حین داستان های کوتاه(متناسب با سنم) مینوشتم.در 11 سالگی با نوشتن یک رمان کودکانه در مسابقات داستان نویسی دانش آموزان دبستانی منطقه6 تهران,رتبه دوم رو آوردم. تشویق های مادرم باعث میشد بیشتر بخونم و بیشتر بنویسم. یادم میاد از 4 سالگی ام مادرم با خریدن کتاب های داستان و شعر منو تشویق میکرد.
از 13 سالگی شروع به نوشتن شعر کردم. شعرهای کودکانه مینوشتم و از سن 15 سالگی به طور جدی نوشتن شعر رو شروع کردم که در مقطع دبیرستان به اوج خودش رسید و برای حضورم در مراسم شب شعر استان از طرف گروه ادبیات آموزش و پرورش تهران برام دعوت نامه رسمی میومد و حضوری فعال داشتم تا اینکه سال1383 از دبیرستان البرز در رشته ریاضی-فیزیک فارغ التحصیل شدم. اما بعداز مقطع دبیرستان بنا به یه سری دلایل تا 1سال شعر رو ادامه ندادم و یک سال هم پشت کنکور بودم.
در حال حاضر هم دانشجوی ترم7 برق-الکترونیک دانشگاه قزوین هستم و در کنار درسم به نوشتن شعر مشغولم و در نشریه دانشگاهمون هم فعالیت داشتم که به یه سری دلایل سیاسی دیگه فعالیت ندارم و فعلا برای خودم می نویسم. ممکنه بعضی از شعرهام یه کم مبهم به نظر برسه اما تک تک کلماتش یه معانای خاصی رو دارن. این شعرها تجربه های زندگیم هستن.تو زندگی خیلی بیشتر از سنم تجربه کسب کردم. وقتی خیلی دلم میگیره نوشتن منو تازه می کنه. یه جورایی دفترچه ی خاطرات...
سلام
آرزوی موفقیتهای بیشتری برای شما دارم.
موفق باشید.
سلام
ممنونم
برای تو می نویسم .... برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست... برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست... برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است... برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی... برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی... برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...
خیلی زیبا بود. ممنون
سلام پسر عاشق و شیطون!!!خوبی؟
تو؟ تو زیاد ظاهرت مغرور نیست...!
منم خیلی شیطونم! مثل تو کسی از قیافم به دلم نمیتونه پی ببره.
داستانتو میشه برام بگی؟
انقدر تبلیغ داستانتو کردی که مشتاقم بشنوم:)
راستی~ اگه انتقاد پذیری.من یه انتقاد از بیوگرافیت دارم!!!
سلام
مرسی. بله انتقاد پذیرم.بفرمایید
سلام.خوبی؟:)
باشه.پس ایمیلم رو برات میذارم!!!
آخ جون که اکشال نداره:)
عکست خیلی بده!!!
ببخشیدا.اما چون گفتی بگو میگم
وای! خجالت کشیدم.
DonT kiLl mE!!!!
سلام
چرا عکسم بده؟ :دی
در نهان به آنهایی دل می بندیم که دوستمان ندارند
و در آشکارا از آنهایی که دوستمان دارند غافلیم
این است دلیل تنهایی ما
سلام پسر شیطون! خوبی؟
نه! تورو خدا منو نکش:)) گفتم که: dont kill me
آدم باید انتقاد پذیر باشه!!!:))
نه! اتفاقا خوبه عکستو گذاشتی.من کی گفتم قیافت بده؟!
قیافت خوبه.اما عکست یه جوریه.تیپت میزون نیست!!! یعنی ژست بده!!!
توصیه این بنده ی حقیر را بپذیرید!!!
سلام
باشه. برداشتمش
وای منم فروردینیم وای چه هنرمندی همه ی شعرای وبلاگتو خودت میگی؟
چه جالب.
بیشترشو خودم میگم. همه ی شعرایی که تاریخ دارن مال خودم هستن.
رضاراستی میتونم لینکتو بذارم تووبلاگم؟
حتما